English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6235 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
heterophyte U گیاه انگل گیاهان دیگر
herbarium U مجموعه گیاهان خشک گیاه دان
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
herbal U گیاه نامه
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
kex U ساقه پوک گیاهان چتری گیاه چتری که ساقه پوک داشته باشد
isomorph U جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear U خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
gametophyte U گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb U گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder U گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
halophyte U گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling U گیاه وحشی گیاه خودرو
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
region U سرزمین
terren U سرزمین
eldorado U سرزمین زر
territory U سرزمین
territories U سرزمین
clime U سرزمین
terrain U سرزمین
climes U سرزمین
land n U سرزمین
land U سرزمین
mainland U سرزمین
regions U سرزمین
hemp U گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
el dorado U سرزمین زر کشورزرخیز
Wales U سرزمین ویلز
cloudworld U سرزمین پریان
rough country U سرزمین ناهموار
land masses U سرزمین بزرگ
land mass U سرزمین بزرگ
fertile land U سرزمین بارور
fertile land U سرزمین حاصلخیز
mother land U سرزمین مادری
terrene U زمین سرزمین
cloud-cuckoo-land U سرزمین اوهام
immeasureable land U سرزمین بیکران
ice field U سرزمین یخی
canaan U سرزمین موعوداسرائیل
wonderlands U سرزمین پرنعمت
wonderlands U سرزمین عجایب
wonderland U سرزمین پرنعمت
annexation of territory U الحاق سرزمین
wildernesses U سرزمین نارام
wilderness U سرزمین نارام
no man's land U سرزمین بی صاحب
wonderland U سرزمین عجایب
land U سرزمین عرصه
southland U سرزمین جنوب
spatial planning U امایش سرزمین
land U سرزمین دیار
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
dreamland U سرزمین خواب وخیال
home U سرزمین پدر و مادر
homelands U سرزمین ابا و اجدادی
homeland U سرزمین پدر و مادر
in iranian territory U در خاک [سرزمین] ایران
homeland U سرزمین ابا و اجدادی
cloud-cuckoo-land U سرزمین خواب و خیال
occupied territory U سرزمین اشغال شده
mandated territory U سرزمین تحت قیمومت
shangri U شهر زیبا سرزمین دلخواه
soils U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes U نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soiling U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory. U بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
wilderness U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale U سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wildernesses U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
reins U کلیه ها
all- U کلیه
kidneys U کلیه
kidney U کلیه
all U کلیه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
nephralgia U قولنج کلیه
entireforce U کلیه نیرو
entireforce U کلیه قوا
all arms U کلیه نیروها
reniform U کلیه مانند
reniform U شبیه کلیه
renal U وابسته به کلیه ها
nephroptosis U کلیه متحرک
paranephric U مجاور کلیه
renal calculus U ریگ کلیه
renal gravel U ریک کلیه
floating kidney U کلیه متحرک
renal gravel U حصات کلیه
all hands U کلیه پرسنل
all men U کلیه مردم
phytobentos U گیاهان ته زی
flora U گیاهان
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
azoth U علاج کلیه دردها
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
reins U محل کلیه در بدن
against all risks U در براب کلیه خطرات
paranephros U غده روی کلیه
phytoplankton U گیاهان شناور
phanerogamia U گیاهان پیدازا
phytology U علم گیاهان
potentilla U گیاهان پنجهای
luxuriant vegetation U گیاهان انبوه
rampant vegetation U گیاهان انبوه
luxuriant vegetation U گیاهان فراوان
rampant vegetation U گیاهان فراوان
dicoty U گیاهان دو لپه
herbaceous U گیاهان علفی
dicot U گیاهان دو لپه
dicotyledones U گیاهان دولپه
dicotyledon U گیاهان دو لپه
rugger U گیاهان گل سرخ
herbicidal U کشنده گیاهان
cereal U گیاهان گندمی
cereals U گیاهان گندمی
herbs U گیاهان [در عطاری]
halophytes U گیاهان شورپسند
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
trashes U خاکروبه زوائد گیاهان
trashing U خاکروبه زوائد گیاهان
trashed U خاکروبه زوائد گیاهان
dead hedge U پرچین گیاهان خشک
trash U خاکروبه زوائد گیاهان
fleabane U گیاهان پیر بهاروبرنجاسف
herbs U شاخ وبرگ گیاهان
lobelia U خانواده گیاهان لوبلیا
herbalists U فروشنده گیاهان طبی
canopies U تاج پوشش گیاهان
canopy U تاج پوشش گیاهان
herbalist U فروشنده گیاهان طبی
saltbush U خانواده گیاهان قازایاغی
indigofera U گیاهان نیل دارsnake
antiplant agent U عامل ضد رویش گیاهان
halophytes U گیاهان شوری پذیر
chromogen U دانههای رنگی گیاهان
understory vegetation U گیاهان زیر درختی
chromogen U رنگ پذیری گیاهان
greenery U گیاهان سبز گلخانه
gypso halophytes U گیاهان شوراگچی شوراگچیان
loggerhead U گیاهان جنس قنطوریون
nurseryman U پرورنده گیاهان زارع
herborist U فروشنده گیاهان طبی
herbist U فروشنده گیاهان طبی
herb U شاخ وبرگ گیاهان
magnolias U ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
magnolia U ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
mold U قارچ انگلی گیاهان
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
slash and burn U بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
phytopathologic U وابسته به اسیب شناسی گیاهان
styloipodium U ته خامه گیاهان خانواده هویج
pteridophyta U گیاهان اوندی خانواده سرخس
photodynamics U اثر روشنایی در جنبش گیاهان
photodynamic U اثر روشنایی در جنبش گیاهان
gerbera U گیاهان سر بره وکلب جهنم
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
Recent search history Forum search
1argan
1پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
1what is Labbad
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
1Leberschwellung
0مطلب درباره ی گیاه تورنسل
0مطلب درباره ی گیاه تورنسل
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com